مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

نوکــریم چـون بـار عشــق را بر سـر شـانه میبـریـم

مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

نوکــریم چـون بـار عشــق را بر سـر شـانه میبـریـم

مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

به اسم حبیب

بیا !
به کلمه بیا
اینجا خانه‌ی من است
به خانه‌ام بیا
چشمانم لیاقت نگاه به چشمانت را ندارد
اینجا کلمه به کلمه نگاهت می کنم .
" اللهم عجل لولیک الفرج "

یا زهرا سلام الله علیها

آخرین مطالب

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

عید مبارک

شهید رحیمی


فرازی از وصیت نامه شهید حجت الله رحیمی

فرازی از وصیت نامه : پردگارا !

تو خود گفتی هر که عاشق من باشد ، عاشقش خواهم بود

و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم ،

و خون بهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت . خدایا !



19 اسفند شهید شد

من عاشق توام ، پس خون بهـــــــــــــــــــــــ ـایم را که شهـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــادت است به من پرداخت کن


یادت کردم که یادمان باشی

سردار خیبر




امروز سالروز شهادت خورشید خیبر ، حاج همت است.
حاجی جان مبارک باشد که از خدا شهادت را هدیه گرفتی .
سردار بودی،اما بی سر به محضر خدا رفتی و چه تجارت پر سودی حاج همت.

یادت میکنم که یادمان باشی

شهید علمدار


همین دیروز بود که نوبت من بود تا خاطره تعریف کنم . من از غروب های شلمچه تعریف کردم . از کانال ماهی ، سه راه شهادت ، از جاده ی شهید صفری ، سنگرهای نونی ، جاده ی امام رضا (ع) و جاده ی شهید خرازی ، هنوز چند دقیقه نگذشته بود که صدای ناله های آقا را با همین دو گوش خود شنیدم ، آرام و آهسته فرمود : هیچ اصحاب و یاورانی بهتر و با وفا تر از اصحاب خود ندیدم . یکی از بچه ها به من گفت :
- بس است . دیگر نگو
که آقا سر از زیر برداشت و آهسته فرمود :
بگو . بگو عزیز دلم ! آن چه دلت را بی تاب کرده بگو .



بچه ها ! این جا بر خلاف دنیای شما خاطره های جبهه زیاد مشتاق دارد و همه ی اهل بهشت بخصوص آقا مشتاق آن هستند .
یک روز به آقا عرض کردم : آقا جان ! دوستان ما اکنون در دنیا هستند ، بی آن ها بر ما سخت می گذرد . آقا در حالی که اشک ، تمام محاسنش را پر کرده بود ، فرمود : آنها بقیة الشهدای منند . به جلال خداوند سوگند که در سکرات موت و ظلمت قبر و عذاب قبر و عذاب روح و در آن واویلای محشر تنهایشان نخواهم گذاشت . آنها در حساس ترین ایامی که نیاز به یاور داشتم لبیک وفا سر دادند . من به اکبرم گفته ام که بدون آنها به بهشت نیاید .



راستی بچه ها ! این جا همه با لباس خاکی هستند که خود امام فرمود : این لباس بیشتر به شما می آید . بچه ها در آن روزهایی که بی بی فاطمه ی زهرا (س) دست های بریده ی عباس و قنداق خونی علی اصغر را نزد خدا برای شفاعت می برد ، ما هم گرد و غباری که از خاک شلمچه ، مهران ، فاطمیه ، فکه ، دهلران ، چزابه ، نهر اروند ، مجنون ، کوشک و پاسگاه زید بر چهر هامان نشست و خونی را که هنگام شهادت بر بردن و لباس هامان جاری شده بود ، جمع کردیم و در آن لحظه ی حساس برای شفاعت شما به همراه آوردیم . شما مطمئن باشید ، که ما شما را فراموش نکردیم و نخواهیم کرد . یا علی !


از دست نوشته های سردار شهید سید مجتبی علمدار


یاد شهید آسید مجتبی کردم

شهید خرازی



فرمانده لشکر 14 امام حسین(علیه السلام ) بود
سالروز شهادتش هست یه جمله زیبایی را که بعد از شهادتش سر در ورودی اردوگاه دارخوین را مزین کرد این بود :اگر کار برای خداست گفتن برای چه؟!"
یا خطاب به مطبوعات گفته بود : جنگ را به جای آن که درشت می نویسید ،درست بنویسید



شهادتت مبارک یادت کردم که یادمان باشی