علی پسرم
دارد زره ، ضریح تو را جمع میکند
بازش اگر کنند
بلاجبار ریخته ...
به سر ح س ی ن چقدر کار ریخته بیاید جوانان بنی هاشم
به قَد و قامت بابا ، تیکه تیکه قَد یار ریخته
عمه جان !
به غربت ما نگاه کن ، دور و برت چقدر گرفتار ریخته ...
نمیدونم چی دارم میگم .
کنار پیکرت علی ا ک ب ر ، قرار نیست پدر جان دهد
هنوز قصه گودال ُ ساروان مانده ...
هزار شکر که از تو کمی نشان مانده
وای علی اکبرم
این زخمها را به خاطر شباهت ظاهری با پیامبر خورده باشد یا به خاطر شباهت اسم کوچکش با علی (ع)
فرقی به حال موهایی که از تو سفید شد نمی کند ...
زیبنب جان (س)
بگویم جلد کتابی که ورق هایش پاره شد
بگویم مصحفی که آیه آیه شد
بگویم تسبیح ای که دانه دانه شد
ع ل ی اک ب ر ارباَ اربا شد یعنی همه...