مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

نوکــریم چـون بـار عشــق را بر سـر شـانه میبـریـم

مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

نوکــریم چـون بـار عشــق را بر سـر شـانه میبـریـم

مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

به اسم حبیب

بیا !
به کلمه بیا
اینجا خانه‌ی من است
به خانه‌ام بیا
چشمانم لیاقت نگاه به چشمانت را ندارد
اینجا کلمه به کلمه نگاهت می کنم .
" اللهم عجل لولیک الفرج "

یا زهرا سلام الله علیها

آخرین مطالب

۱۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

خداحافظ رفیق!


 آره من بدبختم ، بیچاره ام ، بی عرضه ام ، آلوده ام ، واگیر دارم ،
آره ! شیمیایی گناه و معصیتم ، نفسم مریضتون می کنه ، بایدم منو جا بذارید و برید .
بایدم از من فرار کنید ، شماها پاکید ، عزیزید ، آبرومندید ، سالمید . اما من جزام گناه سر تا پامو گرفته . مگه نه .....


یه مرداب خشکیده ام ، اما نامردا منم یه زمانی مثل شما زلال و جاری بودم ، پاک بودم ، کنارتون بودم ، رفیقتون بودم ، اگه همه ی اینا نبودم بابا نوکرتون که بودم . یادته اصغر! یادته برات پوتیناتو واکس می زدم . رضا تو بابا من کمک تیربارچیت بودم . حالا ببین ! ببین ! رفیقتون تو این شهر شلوغ جا مونده زیر دست و پا داره له می شه...

_ چی می خوای مسلمم ؟
_دلتنگ رفتنم ....


_مسلم دلشو تو مشت حسین گذاشت و رفت کوفه ، دیگه دلی نداشت که تو غربت کوفه بگیره یا تنگ بشه . اگر مسلمی چرا تسلیم نیستی ؟ اگه دل دادی چرا بی دل نیستی ؟

_ دلم گرفته مرتضی ... دلم گرفته ... این همه چراغ توی این شهر هیچ کدوم چشمامو روشن نمی کنه ... این همه چشم توی این شهر ، مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه . مرتضی اینجا همه می دون که زنده بمونن ، هیچ کس نمی دوه که زندگی کنه . این شهر همش شده زمین دیگه آسمونی نداره این شهر ، من دلم آسمون می خواد مرتضی آسمون ...


_وقتی دلت آسمون داشته باشه ، چه تو چاه کنعان باشی ، چه تو زندان هارون . آسمون آبی بالا سرته .


_آخه از کجا یه آسمون پیدا کنم مرتضی؟
_ فقط چشماتو باز کن تا آسمون چشمای صاحبتو بالا سرت ببینی ، زمین و آسمون از چشمای اون نور می گیرن پسر. چشماتو رو خودت ببند مسلم ، ببند .....

.
.
.
.

اره خداحافظ رفقا شما هم ما رو جا بزارید وقتی دلم میگیره این دیالوگ ها رو میخونم کلی حال میکنم و دلم صاف میکنم ، مسلم داشت التماس میکرد رو ...خداحافظی دوستای شهیدش توی گلزار شهدا ...

دلم گرفته...

  فرمانده گردان خیلی از شهدا بود :

بهش گفتن تو که فرمانده گردان بودی ، کارت درست بود ، از همه ما بهتر بودی ، اما حالا چرا اینجوری! شاگرد نون وا شدی! و شهید نشدی!
گفت: شما از خدا شهادت خواستین ، خدا هم بهتون داد ، اما من از خدا رضا خواستم و گفتم هرچی تو می خوای و می پسندی ، الانم راضیم...

بکش چون صید و در خونم بغلطان
تـــــماشا کـــردن از تــو پرپر از من ...

شهیدان

نمی دانم چه بجز شهید بگویم!

چه کلامی زیباتر از سخن درباره شهیدان

نمی دانم...


بسی گفتیم و گفتند از شهیدان / شهیدان را شهیدان می شناسند . . .

 

تکاپوی آبی دریا کجاست؟از این آب باریک‌ها خسته‌ام

در خواست های شهید




خواسته های یک شهید
طلبه شهید مصطفی آقاجانی در جاده خمپاره خورد و سرش قطع شد. دیدند سر بریده لبهایش تکان می خورد و «یا حسین» می گوید. بعد از شهادت کوله پشتی اش را باز کردند ، در برگه ای نوشته بود:
1- خدایا ! امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شد ، من هم می خواهم تشنه شهید شوم. ( وقتی او شهید شد ، تانکرهای آب خالی بوده و فرمانده برای رزمنده ها تقاضای آب کرده بود )
2- اربابم با سر بریده شهید شده و سرش را از پشت بریده اند ، من هم می خواهم از پشت سرم بریده شود ( نقل کردند که خمپاره از پشت سر به شهید خورده است )
3 -سر بریده ی مولایم امام حسین علیه السلام بالای نی قرآن می خواند ، من سرّش را نمی دانم ، ولی می خواهم با سر بریده « یا حسین » بگویم.

من الغریب الی الحبیب

راه شهادت!

همش میگن ایشالله شهید بشی

دیگه نمیگن بابا شهادت همش یک کلمه نیست

شهادت راه داره روش داره !

بخدا ما هم میتونیم شهید بشیم بقول حاج همت باید اخلاص داشته باشیم !

باید خودمان را پیدا کنیم از خودمان بگذریم تا به خدا برسیم

در این صورت می تونیم شهید بشیم

 ما هم می تونیم بریم جایی که شهید شوشتری رفت ! فقط با اخلاص و با عشق قدم بردار...

تلنگری به خودم!!

وصیت کرد وقتی منو گذاشتید تو قبر، یه مشت خاک بپاشید تو صورتم!

یعنی چی رفیق چرا ؟

برای اینکه به خودم بیام که دنیایی که بخاطرش معصیت میکردم ، یعنی همین!

شهید مدق.

یا زهرا (س) حالا ما کجای قافله ایم

دلت پاک باشه روزیت شهادت

عجب جمله ای...


از محافظ سید حسن سوال کردندچقدر سید حسن نصرالله را دوست داری ؟ گفت آنقدر که اگر امر کند بمیر،میمیرم.درسوال بعد پرسیدن چقدر امام خامنه ای را دوست دارید؟ گفت که اگر امر کند سر سید حسن رو بیار،میبرم/شبکه المنار


وبلاگعلیّاً ولیُ الله

یا امام رضا(ع)


امام رضا بنگر سر تا پا دردم

                                    امام رضا بنگر خشکم و سردم


آقـــــا دلتنگتم دارم میام به مشهدت

بــسم رب الشــهدا

دلــــــــم گرفتـــه

نمی دونم چرا غروب ها وقتی پشت کامپیوتر می شینم

 این صفحه رو که باز کنم

وقتی این نوای وبلاگ رو گوش میدم

یهو دلم می لرزه  هی باخودم میگم

اگه ما بودیم می تونستیم حرف حاج ابراهیم همت رو درک کنیم که میگفت فقط اخـــلاص داشته باشید.

وقتی گوش میدم یاد اون روزهـــا می افتم که چــطور توی کارها از هم دیگه سبقت می گرفتند...

اره واقعاَ یادش بخیر... حالا مـــن کجای این قافله ام

نمی دونم چرا فقط حرف شهدا رو میزنم ولی در عمل...

دلم خوشه آرزوی شهادت هم داریم ...

خدایا اگه روزی بشه که منی که دم از شهدا می زدم رو بخوای امتحان کنی

وای بر من!

آخه راست گفتن ملاک حال فعلی افراد است

خــــــدایا خودت کمکم کن حرف های شهدا رو یدک نکشم و عمل کنم




خـــــــــــدا

خـــــــــدایا !

یعنی منم می تونم شهید بشم

انشالله

دعا کنید برای ما

دل نوشته

من دل گرفته از خود بسته به خویشم

ای کاش می شد آتشی افتد به ریشم

                                                       من انتهای درد های بیشمارم
                                                        عمریست آنها را یکایک می شمارم

من دفتری خیسم و اشعارم چو باران


پر کرده دشت صورتم چون کوهساران

                                                      من بغض بشکسته ز شمشیر فراقم
                                                      خاموش گشته عشق و بشکسته چراغم



ولی امر مسلمین

مرحوم حاج اسماعیل دولابی:امام خمینی رحمةالله مظهر

مهابت بودندورهبری (آیةالله خامنه ای) مظهرمحبت