به اسم حبیب
... حبیب فدایی اهل بیت بود ...
شمر قبل از اینکه برسد به حنجرش ، ح س ی ن از عشق به خدا فوران کرد از ناحیۀ سر!
پس نگو سر بریده شد ! آتشفشان را که کسی سر نمی برد
همین داستان را ببین
بابایش از فرق سر
مادرش از پهلو
برادرش از جگر
علی اکبرش از تمام اعضا چیزی شبیه انفجار
و عباس دستها و سر و چشم
و زینب!
تمام کبودی هایش از همین عشق بود ، که می خواست بزند بیرون ولی زینب باید می ماند
و ماند تا بماند امامت و این
عشق به خدا .
حبیب ها
روضه های قتلگاه وقتی که به گلویشان رسیدمیمیرند ...
دعا کنید برای ما
من الغریب الی الحبیب