عجب دردی!
- دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۰، ۰۶:۰۰ ق.ظ
خـــــدایا!
می دانی چه می کشم، پنداری چون شمع ذوب می شوم.
ما از مردن نمی هراسیم. می ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر
بسوزیم، روشنایی می رود و جای خود را دوباره به شب می سپارد پس چه باید
کرد؟؟؟
از یک سو باید بمانیم تا شـــهید آینده شویم، و از دیگر سو باید شـــهید شویم تا آینده بماند.
هم باید امروز شـــهید شویم تا فردا بماند هم باید بمانیم تا فردا شـــهید شویم!
عجب دردی! چه می شد امروز شـــهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شـــهید شویم؟؟!!!
شهید کاظم لطیفی زاده
- ۹۰/۱۱/۱۰