جانباز قطع نخاع
- چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۰۷ ب.ظ
وقتی بدنش شروع به لرزیدن می کرد، تخت هم میلرزید
سرمُ پایین انداختمُ شرمنده بودم!
دعوام کردُ گفت:
رفتم جنگیدم تا تو گریه نکنی
فدای سرت پسرم...
من شکستم...
- ۹۳/۰۷/۰۹
وقتی بدنش شروع به لرزیدن می کرد، تخت هم میلرزید
سرمُ پایین انداختمُ شرمنده بودم!
دعوام کردُ گفت:
رفتم جنگیدم تا تو گریه نکنی
فدای سرت پسرم...
من شکستم...