عقیله
دور ُ برم پـر است ، نیزه
در بدنم چون خار پشت رویده نیزه
زخم هایم ببین خواهر !
چقدر دشمن از من نیزه کشیده ، نیزه
زینب (س)
بیا برادرت را یک دل سیر نگاه کن
خواهر من را به پای نیزه ، حصیر بنگر
آقا در حین راه
از قول رباب به علی اصغرم بگو
که ز بی شیری من شکوه به زهرا (س) نکند ...
بس کن رباب حرمله بیدار می شود ...
دلم تنگ محرم شده است
امام
هنوز فریاد می زند: هل من ناصر ینصرنی ؟
من درحالی که نمازم قضا شده است
در هیئتش می گویم:
لبیک یا ح س ی ن ... !
آقا بصیرت به من عنایت کن
میگن عرق خوره تو مشهد
دو ، سه روزی عرق گیرش نیامده بود خیلی این در و اون در زده بود !! (از این خراب مست ها)
یه چهار راه آمد رد شه ، برگشت چشش افتاد به گنبد امام رضا (با حال خراب) گفت : این عرق ما رو جور کن دیگــه !
میگه رسیدم وسط چهار راه رفیق قدیمیم من رو دید بغلم زد گفت : ببین داش یه جا بساد جور ِ بریم
توی اون حال برگشت رو بسمت گنبد توی دلش گفت ، یعنی این قدر آقایــــی !!!
رفت حرم گریه و زاری
توبه کرد ...
امیر المومنین فرمود :
ما هفتاد برابر یعقوب به یوسف شما رو دوست داریم و خدا هفتاد برابر من علی شما رو دوست داره ...
کــربـلا
دیدی آخرش به امام رضا (ع) رو زدم
رفقا کربلا رفتید گـریه کنید
یادت بیاد قتلگاه ُ عدو ، خَنجرش با گلـو ، عمه سادات بود رو به رو
یادت بیاد !
زینب ُ سلسله ، دخترک قافله ، خنده آن نامرد ِ حرمله
چشم گریه کـن
بیا من رو سینه سوخته کن کربلا
بیادت بیاد !
بچه ای روی دست ، تیری بود به هنجرش نشست
آمد با سر زانو به پای علی گریه کن
برای قاسم بن الحسن گریه کن
کربلا رسیدی رفیق گریه کن ...
دلم تنگ کربلاست
بفرموده آیت الله بهجت (ره) از فردا چله نشینی برای محرم شروع میشه اگر دلت یک دل سیر گریه میخواد تا محرم گناه نکن
من الغریب الی الحبیب
دوستتم نداری ؟
عیبی نداری ولی ارباب بیا یه فکری بحالم کن
حرم !
چه شبهایی که توی روضه آمدم ُ به تو رو زدم
اما آقا
بیاُ یه لطفی در حقم کن
دارم میمیرم من ُ حلالم کن ...
حـ سـ یـ ن منُـ حلالمـ کنــــــ
حـ سـ یـ ن
جزء خدا در همه عمرش به کسی رو نزده بود
آخـر اما
رو زدش آب بگیرد پسرش را کشتند ...
حسین جانم ،حسین جانم ،حسین جانم ، جانم جانم ،حسین جان
عجب فرقیست میان پیکر علی اکبر و علمدار کربلا
برای یکی عبا کم آوردند
برای دیگری نسب چادری کافیست ...
آقا مسلم نوشت نیا کوفه
اینجا ...
بعد رفتن علمدار
به میدان و ماجرای آب
ام البین دگر نرفت به پیش رباب ...
مادر
عباس تو سعی کرد اما نشد ...