نماز ظهر رو مقابل چشم کوفیان اقامه کرد ح س ی ن
بعدها می گفتند خارجی ها رو آوردند...
قبل آن !
عمه سادات را کوچک کسی نشمُرده بود...
رفیق ! درد دارم ولی ملالی نیست ، بزن آتش به جان خیالی نیست
ته گودال بود ، چند نیزه دار بی انصاف
سر یک سر بگو مگو کردند ...
چند سکه بیشتر
آتش دوزخ ما سرد شود از گریه بر تو
فقط آقا جان
از شال عزای تو نـَمـی میخواهیم ...
شب اول هم گذشت
عید قربان است منم قربونی تو
حاجی عشق توام سرم فدای نام تو ...
آرام جانم ح س ی ن
قربانگـاه
ابراهیم (ع) سر می برید برای خدا
قتلـگـاه
هم سر بریدند برای یک مشت گندم ...
برایت نامه نوشتند بیا کوفه ح س ی ن
آقـا جـان
این دلم رو بشکن تا من گریه سیری کنم
گریه ام وقتی نمیگیرد
خجالت میکشم ...
حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان