زبانم میگرد از شهید می گویم اما
من توی دلم مدام آب می شوم از تکرارِ داستانِ دست گرفتن های ح س ی ن
از مستی ِ سیراب شدن از دستهای ساقی
میگویم باز شهدا شرمنده ایم...
امان ای دل
اذان می گوید برای منی که هنوز منم ...
همین دیروز بود که نوبت من بود تا
خاطره تعریف کنم . من از غروب های شلمچه تعریف کردم . از کانال ماهی ، سه
راه شهادت ، از جاده ی شهید صفری ، سنگرهای نونی ، جاده ی امام رضا (ع) و
جاده ی شهید خرازی ، هنوز چند دقیقه نگذشته بود که صدای ناله های
آقا را با همین دو گوش خود شنیدم ، آرام و آهسته فرمود : هیچ اصحاب و
یاورانی بهتر و با وفا تر از اصحاب خود ندیدم . یکی از بچه ها به من گفت :
- بس است . دیگر نگو
که آقا سر از زیر برداشت و آهسته فرمود :
بگو . بگو عزیز دلم ! آن چه دلت را بی تاب کرده بگو .
بچه ها ! این جا بر خلاف دنیای شما خاطره های جبهه زیاد مشتاق دارد و همه ی اهل بهشت بخصوص آقا مشتاق آن هستند .
یک روز به آقا عرض کردم : آقا جان
! دوستان ما اکنون در دنیا هستند ، بی آن ها بر ما سخت می گذرد . آقا در
حالی که اشک ، تمام محاسنش را پر کرده بود ، فرمود : آنها بقیة الشهدای
منند . به جلال خداوند سوگند که در سکرات موت و ظلمت قبر و عذاب قبر و عذاب
روح و در آن واویلای محشر تنهایشان نخواهم گذاشت . آنها در حساس ترین
ایامی که نیاز به یاور داشتم لبیک وفا سر دادند . من به اکبرم گفته ام که
بدون آنها به بهشت نیاید .
راستی بچه ها ! این جا همه با لباس خاکی هستند که خود
امام فرمود : این لباس بیشتر به شما می آید . بچه ها در آن روزهایی که بی
بی فاطمه ی زهرا (س) دست های بریده ی عباس و قنداق خونی علی اصغر را نزد
خدا برای شفاعت می برد ، ما هم گرد و غباری که از خاک شلمچه ، مهران ،
فاطمیه ، فکه ، دهلران ، چزابه ، نهر اروند ، مجنون ، کوشک و پاسگاه زید بر
چهر هامان نشست و خونی را که هنگام شهادت بر بردن و لباس هامان جاری شده
بود ، جمع کردیم و در آن لحظه ی حساس برای شفاعت شما به همراه آوردیم . شما
مطمئن باشید ، که ما شما را فراموش نکردیم و نخواهیم کرد . یا علی !
بیاد فرمانده نیروی زمینی سپاه
شهید حسین افشردی
وقتی می خواست بره گفت دعا کن ما هم شهید بشیم.
یادت کردم که یادمان کنی سردار
من الغریب الی الحبیب
زبانم میگرد از شهید می گویم اما
من توی دلم مدام آب می شوم از تکرارِ داستانِ دست گرفتن های ح س ی ن
از مستی ِ سیراب شدن از دستهای ساقی
میگویم باز شهدا شرمنده ایم...
امان ای دل
اذان می گوید برای منی که هنوز منم ...
سلامتی همه داش مشتیا
همه لوتیاصلوات
پانزدهم آذر ماه مصادف است با سالروز شهادت شهید سرلشگر خلبان "احمد کشوری" که به دلیل دلاوری هایش به "عقاب تیز پرواز جبهه های جنگ" لقب گرفت.
شهید یک پلاکش هزاران دل می برد
شهید یادت کردم که یادمان باشی ...
این رو کجای دلم بزارم .
پدر رو ببینید ، همه هستیش رو نگاه کن
کمرش شکست ...