مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

نوکــریم چـون بـار عشــق را بر سـر شـانه میبـریـم

مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

نوکــریم چـون بـار عشــق را بر سـر شـانه میبـریـم

مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

به اسم حبیب

بیا !
به کلمه بیا
اینجا خانه‌ی من است
به خانه‌ام بیا
چشمانم لیاقت نگاه به چشمانت را ندارد
اینجا کلمه به کلمه نگاهت می کنم .
" اللهم عجل لولیک الفرج "

یا زهرا سلام الله علیها

آخرین مطالب

نماز های یومیه

خدایا قبول میکنی از ما! نمی دانم...
موقع نماز که می شد، فرشته چپ و راست، عزا می گیرند که چه کنند
إیاک نعبد را جزء حرفهای خوبمان بنویسند
یا جزء دروغهایمان...



خداجون توبه

نگاه شهدا

ظلماتی بود.
کنار معبر زمین گیر شد یک پایش هم قطع شده بود.
بعد عملیات که بچه ها از خط بر گشتند.
هنوز کنار معبر دراز کشیده بود.
جلو که رفتند دیدند
چشم هایش هنوز جلو را نگاه می کرد، بدون پلک زدن.





به یاد جمله حاج مهدی باکری وقتی گفت اینها همه حمید باکری هستند کدوم را عقب برگردانم...

گردان نمونه

گـــــردان
گروهــان
دســـــته
نفـر ...







یادم از این افتاد:
کی میدونه گردان بره خط گروهان برگرده یعنی چی؟
کی میدونه گروهان بره خط دسته برگرده یعنی چی؟
میدونین دسته بره خط نفر برگرده یعنی چی؟
خیلیا نمیدونن...منم نمیدونستم!!!
اما حاج کاظم اینو خوب میدونست...
شب سال تحویل،بادست زخمی،تو هواپیما...کنار عباس!!!
یا ابوالفضل(ع)

(برای گفتمان دینیم بود)

دست پیش گرفتن شهدا

اوّل- نگاه کردم به اسمِ قبلی که توی لیستِ ثبت‌نامِ اعزام نوشته شده بود،
تا وقتی سرِ دوستی‌مون رو باز می‌کنم، دست‌کم اسمش رو بلد باشم؛
دستِ پیش گرفتم.

دوّم - رسیده بود وسطِ کوچه، که از پشت صداش زدم.
تا برگرده، دستم رو دراز کردم به طرفش و...
باز دستِ پیش گرفتم.

سوّم - حالا سال‌هاست که از سر کوچه رد می‌شم.
اسمش رو نگاه می‌کنم روی تابلوی سرِ کوچه.
دست پیش گرفت...




گاهی چقدر زود دیر میشود...
ما مدعیان صف اول بودیم ٰ از آخر مجلس شهدا را بردند .

(برای گفتمان دینیم بود)

او هم رفت ...

قرار بود خبر شهادت پسرش رو بدی، زود برگردی!
تا پیداش کنم تو بهشت زهرا، خیلی طول کشید...





او هم رفت...

ذکر لبـم یا علی

ولله

بدون ذکر علی علـیع

خـدا خـدا نداشتم ...



ذکز شفاست یا مرتضی علی ع


یا عباس ارکب بنفسی انت یا اخی

عباس (ع)

سهم سر تو بستن به روی نیزه شد

سهم سر برادر پیرت تنور خولی ...



وای ح س ی ن




گلستان آتش

ابراهیم (ع)
می خواستند در تلافی نسوختنت
فرزندانت را بسوزانند
آنوقت که آتش به جان خیمه ها انداختند!





حضرت ابراهیم ،تقدیر این شد که آتشی از دامن صغیره حسین به دلم افتاد
دلم میسوزد ...

مـُهر کربلا

تا بحال توجه کردی اگه 1000 تا مُهر یک جایی باشه

با یک نگاه مهر کربلا رو میتونی از باقی مهر ها تشخیص بدی!

ولی نمی دانم چرا زینب (س) کف گودال

صدا زد :

گلی گم کرده ام می جویم او را ...



ح س ی ن جانم جانم جانم ح س ی ن جانم

سفره مادر

بچه ها پای سفره ای که مادر پهن کرده جمع می شوند

مرا پای سفره روضه ها نگه دار،  ام ابیها ...



از در بیت الاحزان بیرونم نکن مادر