چقدر سخته ، خداحافظ فصل نوکری
آقا جان
نـدارد دلـم
کمتر از ذره ای امنیت
جز خلوت روضه های شما ...
دل عاشقم به فدای شم
آقا جان!
روضه ی پـُشت گردنت سخت است
دُرست آنجاست که باید زد ...
دل تنگ محرمم آقا اذن عزا میخواهم
بُـریدن گلو
ای وای ...
چه کردن با تو ح س ی ن
من الغریب الی الحبیب
دلم تنگ هست
چند وقتی تو روضه ها نمیتونم گریه کنم ، اشک و ازم نگیر آقا بزار برات گریه کنم
چقدر معرفت داشت ، نبرید
خنجری کُندی که ابراهیم بر گلوی اسماعیل گذاشت !
اما عصر عاشورا خنجر کُند بی معرفت شمر بی حیا ، برید
چون رگ رگش کوچک و بزرگ شده بود ...
ح س ی ن