مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

نوکــریم چـون بـار عشــق را بر سـر شـانه میبـریـم

مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

نوکــریم چـون بـار عشــق را بر سـر شـانه میبـریـم

مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ

به اسم حبیب

بیا !
به کلمه بیا
اینجا خانه‌ی من است
به خانه‌ام بیا
چشمانم لیاقت نگاه به چشمانت را ندارد
اینجا کلمه به کلمه نگاهت می کنم .
" اللهم عجل لولیک الفرج "

یا زهرا سلام الله علیها

آخرین مطالب

شاهرخ ضرغام

سلامتی همه داش مشتیا

همه لوتیا
همه دل وجیگردارا
همه اوناییکه وقتش برسه میرن جلو و برا دینشون جون میدن و اون موقع استخاره نمیکنن...

صلوات


شهیدشاهرخ ضرغام

علمدار خمینی




خدایا! فرمانده ما از بین ما رفت، تنهایمان گذاشت، خدایا ! دیگر صدای او را از پشت بی سیم نمی شنویم،
خدایا ! دیگر تلاوت قرآن او را نمی بینیم،
خدایا ! عجب نعمتی را از ما گرفتی...

... جملاتی که فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) ، محمدرضا تورجی زاده که مداح با اخلاصی هم بود، در مسجد شهرک چهارده معصوم (ع)، هنگامی که بدن پاره پاره حاج حسین را به مهمانی پذیرفته بود، با اشک و فغان میخواند..

شهید کشوری




پ‍‍انزد‌ه‍م‌ ‌آذر م‍‍اه‌ م‍ص‍‍ادف‌ ‌اس‍ت‌ ب‍‍ا س‍‍ال‍روز ش‍‍ه‍‍ادت‌ ش‍‍ه‍ی‍د س‍رل‍ش‍گ‍ر خ‍ل‍ب‍‍ان‌ "‌اح‍م‍د ک‍ش‍ور‌ی‌" ک‍ه‌ به دل‍ی‍ل‌ دلاور‌ی‌ ‌ه‍‍ای‍ش‌ ب‍ه‌ "‌ع‍ق‍‍اب‌ ت‍ی‍ز پ‍رو‌از ج‍ب‍‍ه‍ه‌ ‌ه‍‍ا‌ی‌ ج‍ن‍گ"‌ ل‍ق‍ب‌ گ‍رف‍ت‌. 

شهید یک پلاکش هزاران دل می برد


شهید یادت کردم که یادمان باشی ...

غریب مادر

میدانم بابا دو بخش است ،
بخشی در صحرا ، بخشی بر نیزه ،
اما اینکه عمو چند بخش است
فقط بابا می داند...


یا ح سین غریب مادر تویی ارباب دل من

یه گوش چشم تو بسته واسه حل مشکل من

شرمنده ام آقا



شمر یک نگاهش به سرُ
یه نگاهش به حرم است...

ح س ی ن دیونم کردی

آخه


نامه ها زیاد شده بود ، دعوت کرده بودند باید سفر می کرد به سرزمینی !
به اون سرزمین که رسیدند دل زینب لرزید
بعد مدتها یه جایی، بعد پسر عمو ، اهل خیمه ها ، همون نزدیکی اسارت خواهر.
جلو آمد تا صورت هایشان را دید ناگهان ساکت شد:
شبث بن ربعی !
حجار بن ابجر !
قیس بن اشعث !
اسم ها همان اسم های پای نامه بود . . .






محرم ما رو دعا کنید زنده نمونیم


یا حسین




محرم نزدیکه
بازار آهنگرها کوفه
شلوغ است ...

تیر ، نیزه ، شمشیر ،عمود ، نعل تازه

واقعه غدیر


دیدید غروب غدیر شد !
داره تمام میشه
چیزی نگذشته از واقعه اما
یواش داریم به حادثه
عاشورا نزدیک میشیم...



ازغدیر تا ظهر عاشورا ...

چند تکه استخوان


این رو کجای دلم بزارم .

پدر رو ببینید ، همه هستیش رو نگاه کن

کمرش شکست ...

روزگار غریب آبان

عجب روزگاری ِ
موسی (ع) به طور میره ، زهرا (س) به خانه علی میره ،
ابراهیم ، اسماعیل رو به قربانگاه میبره،
محمد رسول خدا ، علی را به غدیر ،
ح س ی ن هم با همه هستی اش به کربلا ...






آخر چی میشود چه ماه است ...

شیمیایی !


باباش شیمیایی اونم 70 % !
هرچی میگید بگید اما بدونید بچه جانبازِ
آخه نمیگید شاید مشکل داشته که نتونسته امتحانش رو بخونه .
سریع قضاوت می کنید ، سهمیه ایه !!!






بخدا فرزند شیمیایی شبها خواب نداره از بس پدر سرفه میکنه
من شنیدم
من دیدم
من کشیدم
سخته بابا، مرد باشید...